مانیمانی، تا این لحظه: 12 سال و 13 روز سن داره

نبض زندگی ما

عید فطر

سلام به همه دوتای عزیزم تو سایت نی نی وبلاگ من و نازنین پسرم عید سعید فطر رو به همه تبریک میگیم و  از خدای بزرگ برای همه سلامتی و خوشبختی میخوایم عید فطر مبارک ...
17 مرداد 1392

پسر تب دار من

به نام خدا پسرکم خدا رو شکر با اینکه تب داری سرحالی و خسته و بی حال نیستی مادر فدای پسر تب دارش بشه فدای چشات بشم دردت به جونم الان همین الان داری با بابابیی توپ بازی میکنی و میخندی  خدایا تو رو به عظمتت صدای خنده هیچ بچه ای رو از خونه ای نگیر و صدای خنده پسرک منم همیشه تو خونه ساری و جاری باشه   ...
15 مرداد 1392

پسرم

به نام خدا جوجه من این روزها حالت زیاد خوب نیست و همش مریضی تازه خوب شده بودی و تبت از بین رفته بود که 3 روز نشده دورباره تب و بی قراریت شروع شد امروز بردمت دکتر و بهت دارو داد و گفت خوب میشی خدایا تو رو به این ماه عزیزت بیماری رو از همه بچه ها دور کن و از پسر منم دور کن   ...
15 مرداد 1392

اولین آرایشگاه مانی

سلام شاهزاده من وقتی ظهر جمعه(92/05/10) حالت بهتر شد و دیگه تب نکردی پدرجون شما رو برد آرایشگاه این اولین دفعه ای بود که رفتی آرایشگاه همیشه فکر میکردم که وقتی بخوام ببرمت آرایشگاه میزاری؟شیطنت نمیکنی؟ اما چون پدرجون چند بار گفت که میخواد ببرتت آرایشگاه من و بابایی تصمیم گرفتیم که پدرجون شما رو ببره آرایشگاه و این شد اولین آرایشگاه شما با پدر جون پدرجون میگفت اصلا گریه نکردی و خیلی آروم بودی طوری که آرایشگره به پدرجون گفت آوردتت خونه برات آسفند دود کنه پسرکم اولین آرایشگاهت مباررررررررررررررررررررک ...
13 مرداد 1392