مانیمانی، تا این لحظه: 12 سال و 16 روز سن داره

نبض زندگی ما

مانی و عید فطر

1392/5/21 0:49
نویسنده : مامان مانی
121 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

سلام جان شیرین

پسرکم رو زعید فطر صبح رو خونه مادرجون اینا بودیم و برا ناهار هم رفتیم خونه مادربزرگت که عموهات و عمه جونت هم بودن

اونجا شما مشغول بازی با پسر عمه و پسر عموت شدی کلی با هم بازی کردین البته تو بیشتر با پسر عمه ات بازی میکردی تا پسر عموت

ناهار که خوردیم بعد شستن ظرفا رفتیم خوابیدیم و بعد هم غروب با بابایی رفتیم بازار عید فطر تو بابلسر

البته بارون هم نم نم میومد اما هوا سرد نبود

اینم بگم عمه و زن عمو و مادربزرگت هم باهامون اومدن

شما خیلی پسر خوبی بودی و برای چیزی لج نمیکردی برعکس پسر عمه و پسر عموت

خلاصه برا عیدی برای شما من بابایی یه بلوز خوشگل و با یه ماشین کوچولو خریدیم 

شما همش دوست داشتی از بغل بابایی بیای پائین و بازی کنی اما چون همه جا خیس بود و جمعیت هم زیاد بود نشد 

تا اینکه برگشتیم خونه مادر بزرگت و من هم به دلیل مسائل امنیتی و بلایی که سر بقیه اسباب بازی های شما توسط پسر عموت اومد ماشینت رو از کیفم در نیاوردم

شام رو هم خونه بابابزرگت بودیم که شما خسته بودی و زود خوابیدی صبح هم که بیدار شدیم شما خیلی مودب اومدی کنارم نشستی و صبحونه خوردی بعد هم رفتیم خونه مادر جون اینا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مثل هیچکس
21 مرداد 92 1:09
سلام.من مامان محمدم چندوقته شمارا لینک کردم اگه مایلید شماهم مارالینک کنید .خوشحال میشم به وبلاگمون سربزنیدپشیمون نمیشید این میتونه اولین قدم برای اشنایی بیشتر باشه .