مانیمانی، تا این لحظه: 12 سال و 24 روز سن داره

نبض زندگی ما

امروز ما

1392/5/23 0:58
نویسنده : مامان مانی
128 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازنین پسرم

راستش وقتی یک شنبه از  شمال برگشتیم برامون از اصفهان مهمون اومد که دوست بابایی عمو محسن بود

شما خیلی باهاش زود دوست شدی

عمو محسن وقتی شما چهار ماهت بود دیدتت و حالا که 15 ماه و29 روزته

میگفت خیلی عوض شدی جیگرم

شما همش ذوق میکردی و دوست داشتی تا باهاش بازی کنی

و خداییش عمو محسن هم کلی باهات بازی کرد و همش قربون صدقه ات میرفت

خلاصه امروز صبح عمو محسن رفت و شما انگار که یه همبازی رو از دست دادی همش بی قراری میکردی

همش دوست داشتی بیای بغلم یا اینکه بیام تو حال بشینم و شما برا خودت بازی کنی بعد یه کم بازی کردن و تلویزیون دیدن خوابیدی و وقتی بابا برا ناهار اومد شما بیدار نشدی

حدود ساعت 3 بیدار شدی و بهت ناهار دادم و خواستیم با بابایی استراحت کنیم که شما اجازه ندادی

بالاخره غروب بعد آماده کردن شام و خوردنش بابایی ما رو برد بیرون شما زود تو ماشین خوابیدی اما وقتی رسیدیم شهر بازی بیدار شدی و کلی ذوق زده شدی و بازی کردی

حالا با التماس اومدی خونه

الان هم مثل فرشته ها خوابیدی نازنینم

دوووووووووووووووووووووووستت دارررررررررررررررررررررررررم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)