مانیمانی، تا این لحظه: 12 سال و 21 روز سن داره

نبض زندگی ما

پسرک و پدر

1392/5/3 22:45
نویسنده : مامان مانی
165 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

سلام به پسرک نازم

جیگر طلا من همیشه میگن بچه ها از بزرگترها یاد میگیرن اما انگار این بار بابایی از شما یاد گرفته چون شب پیش بابایی بعد شام دیدم تو کاسه ماستش که خالی شده آب ریخته و میخواد مثل شما سر بکشه و منم یهویی گفتم آقایی؟هیپنوتیزممتفکرکلافه

بابایی خندید و گفت:خوب از مانی یاد گرفتمچشمک

و منسوال

و شما چند روزه که عاشق دوچرخه ات که محافظ داره شدی و میاریش تو حال جلو تلویزیون و محافظ یه سمتش رو باز میکنی و میشینی و پاهات رو میزاری روفرمونش و تلویزیون نگاه میکنی و منم فکر میکنممتفکر

این کارها رو از کجا یاد میگیری؟سوال

خلاصه دیروز غروب با بابایی رفتیم براتون کلی لباس خریدیم و برات دمپایی هم گرفتیم

من که کلی ذوق کردم نیشخند

من عاشق خرید برای شما هستم جیگرم

امروز هم اومدیم شمال و خونه پدر جون اینا هستیم و شما هم از وقتی رسیدیم یه لحظه آروم نداری و داری همش بازی میکنی همشم خودت رو برا همه مخصوصا پدر جون لوس ابرومیکنی

الان هم داری میوه میخوری 

فدات شم خیلی دوستت دارم جیگر مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)