سلام به نازنین پسرکم شاهزاده من امسال دومین ماه رمضونیه که با هم هستیم و تو کنارمی سال قبل به خاطر اینکه خیلی کوچولو بودی و نمیتونستی غذای کمکی بخوری و فقط شیر میخوردی بابایی نذاشت روزه بگیرم اما امسال عزمم رو جمع کردم روزه بگیرم و تا حالاش که گرفتم اما بگم از تو همیشه چیزی میخوردی اول میزاشتی تو دهن من اما حالا وقتی میخوای بزاری تو دهنم و من نمیزارم متعجب نگام میکنی منم ادای خوردن در میارم ولی تو انقد زرنگی که متوجه میشی تقریبا دو روزه اصراری به خوردن من نداری و همش نگام میکنی پسرکم من منتظر روزیم که با هم روزه بگیریم و تو هم کنار من و بابایی سر سفره افطار و سحر باشی نازنینم دوستت دارم ...